بدش میومد بهش بگیم مامانبزرگ.
غوغا میکرد اگه اینو بهش میگفتیم.
اسمش مینا بود.
میگفت من که اسمم گُله و خودمم مثل یه دختر شونزده ساله انرژی دارم. پس فکرشم نکنید بهم بگید مامانبزرگ.
میگفت صدام کنین گُل دختر!
راستم میگفت. هیچ پیر نبود
به نظرم ساناز، بغل دستیمو میگم که تو مدرسه پیشم میشینه، از گُل دختر هم پیرتر بود.
گُل دختر خیلی بدش میومد ما رنگ تیره بپوشیم.
تا حدی بدش میومد که اگه با لباس تیره میرفتیم خونهش راهمون نمیداد.
همیشه میگفت یه خانوم باید روزاش صورتی
نگاش آبی
دلش رنگین کمون
موهاش بهار و لباش همیشه مثل انار خندون باشه.
گُل دختر همیشه انار بود.
میگفت یکی تو بیست سالگی هشتاد سالشه و یکی تو هشتاد سالگی، بیست سالش!
وقتی مُرد وصیت کرد هیشکی تو مراسمش سیاه نپوشه و آخر وصیتنامه نوشت "همیشه انار باشید"
یکم عجیب بود ولی بیشتر اونایی که اومده بودن یادبود گُل دختر، رنگ روشن پوشیده بودن.
من مطمئنم خودشم یه جایی همون جاها، بین لباسای رنگی مردم با یه دامن پر گُل و موهای بهاری و لبای اناریش چرخ میزد.
#حنانه_اکرامی#گل_کلم_سوخاری_مهنا_پزوناول گل کلم و حسابی شستم و گذاشتم خشک بشه بعد توی یک کاسه ارد سفید ریختم توی یه کاسه دوتا تخم مرغ و با یکم نمک و زردچوبه مخلوط کردم و توی یه کاسه دیگه ارد سوخاری ریختم. اول گل کلمارو داخل ارد سفید خوب غلطوندم بعدش داخل تخم مرغ و در آخر داخل آرد سوخاری زدم و توی روغن داغ با حرارت متوسط سرخ کردم و دراخر روی یه دستمال تمیز گذاشتم تا روغن اضافیش بده. من ک خیلی دوس داشتم با سس فراوان و اینکه داغ خورده بشه خیلی خوشمزه تره😘😘😘
@mohanna6569
...